معنی destroyed به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

سوم‌شخص مفرد:
destroys
وجه وصفی حال:
destroying

معنی

adjective

تخریب‌شده، منهدم‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد destroyed

adjective ruined

Synonyms: wrecked, annihilated, killed, lost, devastated, wasted, abolished, demolished, overwhelmed, felled, shattered, smashed, broken, ravaged, blighted, blasted, eradicated, obliterated, devoured, consumed, disintegrated, incinerated, torn down, gutted, razed, sacked, wiped out, totaled, ruined

Antonyms: saved, protected, restored, intact

ارجاع به لغت destroyed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «destroyed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/destroyed

لغات نزدیک destroyed

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return