امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Devil's Advocate

    ˈdevəlzˈædvəkət ˈdevəlzˈædvəkeɪt
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    idiom noun countable
    شریک شیطان، وکیل مدافع شیطان (کسی که برای داغ کردن مباحثه یا از روی بدعنقی از استدلال غیرقابل‌ دفاعی سرسختانه دفاع می‌کند)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - Perhaps he should try to play the devil's advocate?
    - شاید باید نقش وکیل مدافع شیطان را بازی کنی.
    - Teachers often play devil's advocate to provoke discussion in the classroom.
    - معلم‌ها معمولاٌ برای اینکه در کلاس بحث بیندازند نقش وکیل مدافع شیطان را بازی می‌کنند.
    - Often the interviewer will need to play devil's advocate in order to get a discussion going.
    - مصاحبه‌کننده اغلب باید نظری مخالف بدهد تا بحث پیش برود.
    - Teachers often play devil's advocate to provoke discussion in the classroom.
    - معلم‌ها اغلب در کلاس نظری مخالف می‌دهند تا به بحث دامن بزنند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد devil's advocate

    1. noun someone who pretends, in an argument or discussion, to be against an idea or plan that a lot of people support, in order to make people discuss and consider it in more detail
      Synonyms: apologist, pleader, polemicist, sophist

    ارجاع به لغت devil's advocate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «devil's advocate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/devils-advocate

    لغات نزدیک devil's advocate

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی