معنی dietitian به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌdaɪəˈtɪʃən ˌdaɪəˈtɪʃən

معنی و نمونه‌جمله

noun

(dietician هم می‌نویسند) متخصص تغذیه، پرورد‌شناس، رژیم‌شناس (ویژه‌گر خوراک و رژیم غذایی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Heidi is a good dietitian.

- هایده پروردشناس (متخصص تغذیه) خوبی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dietitian

noun A specialist in the study of nutrition

Synonyms: dietician, nutritionist

ارجاع به لغت dietitian

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «dietitian» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dietitian

لغات نزدیک dietitian

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی