امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Differentiate

ˌdɪfəˈrenʃieɪt ˌdɪfəˈrenʃieɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    differentiated
  • شکل سوم:

    differentiated
  • سوم‌شخص مفرد:

    differentiates
  • وجه وصفی حال:

    differentiating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive C1
فرق گذاشتن، فرق قائل شدن، دیفرانسیل تشکیل دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
verb - transitive verb - intransitive
مشتق گرفتن، فرق گذاشتن
- The qualities that differentiated her.
- ویژگی‌هایی که او را دگرسان (متفاوت) می‌کرد.
- Can you differentiate between these two colors?
- آیا می‌توانی این دو رنگ را از هم تشخیص بدهی؟
- This carpet's design differentiates it from the others.
- طرح این فرش آن را از سایر فرش‌ها متمایز می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد differentiate

  1. verb make a distinction
    Synonyms: antithesize, characterize, comprehend, contrast, demarcate, discern, discrepate, discriminate, extricate, individualize, individuate, know, know what’s what, mark, mark off, redline, separate, set apart, set off, sever, severalize, split hairs, tell apart, understand
    Antonyms: associate, confuse, connect, group, link, mix up
  2. verb change; make different
    Synonyms: adapt, alter, assort, convert, diversify, mismatch, mismate, modify, transform, variegate, vary
    Antonyms: allow, leave

لغات هم‌خانواده differentiate

ارجاع به لغت differentiate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «differentiate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/differentiate

لغات نزدیک differentiate

پیشنهاد بهبود معانی