امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Diffusion

dəˈfjuːʒn̩ dɪˈfjuːʒn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
ریزش، افاضه، (مجازاً) انتشار، پخش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun
پخش، پخش شدگی
- the diffusion of knowledge
- اشاعه‌ی دانش
- That rumor's diffusion was fast and far-reaching.
- گسترش آن شایعه سریع و فراگیر بود.
- the diffusion of light
- پخش نور، انتشار نور
- the diffusion of gas molecules
- هم‌آمیزی (پخشش) مولکول‌های گاز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد diffusion

  1. noun spread; wide distribution
    Synonyms: circulation, dispersal, dispersion, dissemination, dissipation, expansion, propaganda, propagation, scattering
    Antonyms: collection, concentration

Collocations

ارجاع به لغت diffusion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diffusion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/diffusion

لغات نزدیک diffusion

پیشنهاد بهبود معانی