امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Digressive

    dɪˈɡresɪv daɪˈɡresɪv
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    adjective
    پرت، نامربوط

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - a digressive chapter which is entirely different from the main subject of the book
    - فصل نامربوط که با موضوع اصلی کتاب کاملاً فرق دارد
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد digressive

    1. adjective Marked by or given to digression
      Synonyms: excursive, tangential, rambling, discursive, parenthetic, parenthetical

    ارجاع به لغت digressive

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «digressive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/digressive

    لغات نزدیک digressive

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی