امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dilapidated

dɪˈlæpɪdeɪtɪd dɪˈlæpɪdeɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    dilapidates
  • وجه وصفی حال:

    dilapidating

معنی و نمونه‌جمله

adjective
مخروبه، ویران

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a dilapidated caravanserai
- کاروان‌سرای ویران
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dilapidated

  1. adjective falling apart; in ruins
    Synonyms: battered, beat-up, broken-down, crumbling, crumbly, crummy, damaged, decayed, decaying, decrepit, derelict, dingy, dog-eared, faded, fallen-in, impaired, in a bad way, injured, marred, neglected, old, ramshackle, ratty, raunchy, rickety, rinky-dink, run-down, seedy, shabby, shaky, slummy, tacky, threadbare, tumble-down, uncared for, unimproved, unkempt, used-up, worn-out
    Antonyms: in good repair, rebuilt

ارجاع به لغت dilapidated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dilapidated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dilapidated

لغات نزدیک dilapidated

پیشنهاد بهبود معانی