معنی dimensional به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌdɪˈmenʃənəl dɪˈmenʃənəl

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more dimensional
صفت عالی:
most dimensional

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

(وابسته به بعد یا دیمانسیون) فرامونی، سویگانی، بعدی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

adjective

(در ترکیب) - بعدی، - فرامونی

- three-dimensional

- سه‌بعدی، سه‌فرامونی

- The vision of some animals is only two-dimensional.

- بینایی برخی جانوران فقط دو بعدی است.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت dimensional

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «dimensional» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dimensional

لغات نزدیک dimensional

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند