امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dinghy

ˈdɪŋi ˈdɪŋɡi ˈdɪŋi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dinghies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
قایق دینگی، قایق کاتر، قایق کتل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The sailors boarded the dinghy and set off towards the open sea.
- ملوانان سوار قایق دینگی شدند و به‌سمت دریای آزاد حرکت کردند.
- The dinghy rocked gently in the calm waters of the bay.
- قایق کاتر به‌آرامی در آب‌های آرام خلیج حرکت می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dinghy

  1. noun A small boat of shallow draft with cross thwarts for seats and rowlocks for oars with which it is propelled
    Synonyms: boat, rowboat, lifeboat, dory, skiff, life-raft

ارجاع به لغت dinghy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dinghy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dinghy

لغات نزدیک dinghy

پیشنهاد بهبود معانی