امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Dirham

    dɪrˈhæm ˈdɪræm
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    noun
    درهم (پول اصلی مراکش و امیرنشین‌های خلیج فارس و یکی از پول‌های کشورهای لیبی و قطر) (رجوع شود به: به جدول money)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد dirham

    1. noun 100 dirhams equal 1 dinar in Libya
      Synonyms: Libyan dirham, Tunisian dirham
    2. noun 100 dirhams equal 1 riyal in Qatar
      Synonyms: Qatari dirham
    3. noun The basic unit of money in Morocco; equal to 100 centimes
      Synonyms: Moroccan dirham, United Arab Emirate dirham
    4. noun Worth one tenth of a Kuwaiti dinar; equal 100 fils
      Synonyms: Kuwaiti dirham

    ارجاع به لغت dirham

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «dirham» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dirham

    لغات نزدیک dirham

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی