امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dirt

dɜːrt dɜːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dirts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
چرک، کثافت، لکه، خاک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- She stepped on sheep dirt.
- او روی کثافت گوسفند پا گذاشت.
- There was a lot of dirt under his fingernails.
- زیر ناخن‌هایش پر از چرک بود.
- How can I get the dirt off my hand?
- چطور دستهایم را از کثافت پاک کنم؟
- They dug the well and piled the dirt in the alley.
- آن‌ها چاه را کندند و خاک آن را در کوچه انباشتند.
- It was raining and the children's boots were covered with dirt.
- باران می‌آمد و پوتین‌های بچه‌ها از گل‌ولای پوشیده شده بود.
- a dirt road
- جاده‌ی خاکی
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun uncountable
پلیدی، زنندگی، تباهی، فرومایگی، رذالت، پست فطرتی
- the dirt of jealousy
- پلیدی حسادت
- There is more dirt to be uncovered at the parliament.
- در پارلمان فساد بیشتری وجود دارد که باید از آن پرده‌برداری شود.
- His movies are full of dirt.
- فیلم‌های او پر از هرزه‌نگاری است.
noun uncountable
غیبت، پشت سر دیگری حرف زدن، گناه کسی را شستن، وراجی، سخن‌چینی
- The dirt they say about him does not deserve an answer.
- حرف‌هایی که پشت سر او می‌زنند، استحقاق پاسخ را ندارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dirt

  1. noun grime, impurity
    Synonyms: crud, dreck, dregs, excrement, feculence, filth, filthiness, gook, ground, gunk, mire, muck, mud, rottenness, scuz, sleaze, slime, smudge, smut, soil, stain, tarnish
    Antonyms: cleanliness, pureness, purity, sterility
  2. noun obscenity; immorality
    Synonyms: chicanery, double-dealing, filth, fourberie, fraud, indecency, lubricity, pornography, smut
    Antonyms: morality
  3. noun soil
    Synonyms: clay, dust, earth, loam, real estate, terra firma
  4. noun gossip
    Synonyms: buzz, intimate intelligence, juicy morsel, news, rumor, talk, the lowdown

Idioms

  • do someone dirt

    (امریکا - عامیانه) به کسی صدمه زدن (از راه هرزه‌درایی یا شایعه پراکنی)، به ناحق رفتار کردن

  • hit the dirt

    (عامیانه) خود را به زمین افکندن (مثلاً برای احتراز از تیر خوردن)، (روی زمین) ولو شدن

  • throw (fling) dirt at somebody

    پشت سر کسی بدگویی کردن

ارجاع به لغت dirt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dirt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dirt

لغات نزدیک dirt

پیشنهاد بهبود معانی