امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Disclosure

dɪˈskloʊʒər dɪsˈkləʊʒə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    disclosures

معنی و نمونه‌جمله

noun C1
فاش‌سازی، افشا ، بی‌پرده‌گویی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the newspapers' disclosure of corruption in the government
- افشاگری روزنامه‌ها درباره‌ی فساد در (دستگاه) دولت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disclosure

  1. noun announcement, revelation
    Synonyms: acknowledgment, admission, advertisement, betrayal, blow-by-blow, broadcast, confession, declaration, discovery, divulgation, divulgence, enlightenment, exposal, exposé, exposure, handout, impartance, impartation, leak, make, picture, publication, revealing, revealment, rundown, snitch, squeal, tip, tip-off, uncovering, unveilment, ventilation
    Antonyms: secret

ارجاع به لغت disclosure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disclosure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disclosure

لغات نزدیک disclosure

پیشنهاد بهبود معانی