امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Discontinuance

ˌdɪskənˈtɪnjuːəns ˌdɪskənˈtɪnjʊəns
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از discontinuation به‌ جای discontinuance استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun
ناپایداری، اختلال، ایستایی، گسستگی، وقفه، قطع، دستکشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the discontinuance of bus service between the two towns
- قطع خدمات اتوبوسرانی میان آن دو شهر
noun uncountable
حقوق قطع اقدام قانونی پیش از محاکمه (به دستور دادگاه یا به میل شاکی)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد discontinuance

  1. noun stop, suspension of activity
    Synonyms: adjournment, alternation, cease, cessation, close, closing, desistance, desuetude, discontinuation, disjunction, disruption, ending, finish, intermission, interruption, separation, stopping, termination
    Antonyms: continuation, restarting, retry

ارجاع به لغت discontinuance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «discontinuance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/discontinuance

لغات نزدیک discontinuance

پیشنهاد بهبود معانی