امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Discord

ˈdɪskɔːrd ˈdɪskɔːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    discorded
  • شکل سوم:

    discorded
  • سوم‌شخص مفرد:

    discords
  • وجه وصفی حال:

    discording
  • شکل جمع:

    discords

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
ناسازگاری، اختلاف، دعوا، نزاع، نفاق، ناجور بودن، ناسازگار بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The discord among the chieftains gradually ended up in war.
- ناسازگاری خوانین کم‌کم به جنگ منجر شد.
- the discord between the idealist and materialist philosophies
- تباین بین فلسفه‌ی ماده‌گرایی و فلسفه‌ی آرمان‌گرایی
- the braying of cars and other discords of a large city
- صدای گوش‌خراش‌ اتومبیل‌ها و صداهای ناهنجار دیگر در یک شهر بزرگ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد discord

  1. noun noise
    Synonyms: cacophony, clamor, clinker, din, disharmony, dissonance, harshness, jangle, jarring, racket, sour note, tumult
    Antonyms: harmoniousness, harmony

ارجاع به لغت discord

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «discord» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/discord

لغات نزدیک discord

پیشنهاد بهبود معانی