امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Discriminating

dɪˈskrɪməneɪtɪŋ dɪˈskrɪməneɪtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    discriminated
  • شکل سوم:

    discriminated
  • سوم‌شخص مفرد:

    discriminates

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal
متمایز، متفاوت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the discriminating mark of these insects
- علامت متمایز این حشرات
- She possesses a discriminating palate, always able to distinguish between various flavors and spices.
- او طعمی متفاوت دارد و همیشه می‌تواند بین طعم‌ها و ادویه‌های مختلف تمایز قائل شود.
adjective
بصیر، نکته‌سنج، نکته‌بین، تیزبین، موشکاف، سنجیده، فهمیده
- discriminating buyers of carpets
- خریداران نکته‌سنج فرش
- She is a discriminating critic of poetry.
- او منتقد نکته‌سنج شعر است.
adjective
تبعیض‌آمیز
- The distinguishing policies of the school were met with protest from students and parents.
- سیاست‌های تبعیض‌آمیز مدرسه با اعتراض دانش‌آموزان و والدین مواجه شد.
- The discriminatory hiring practices at the company led to a lawsuit.
- شیوه‌های تبعیض‌آمیز استخدام در شرکت منجر به شکایت شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد discriminating

  1. adjective critical
    Synonyms: acute, astute, careful, choicy, choosy, cultivated, discerning, distinctive, eclectic, fastidious, finical, finicky, fussy, individualizing, judicious, keen, opinionated, particular, persnickety, picky, prudent, refined, select, selective, sensitive, tasteful, wise
    Antonyms: uncritical, undiscriminating

ارجاع به لغت discriminating

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «discriminating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/discriminating

لغات نزدیک discriminating

پیشنهاد بهبود معانی