امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Disfavor

American: ˌdɪsˈfeɪvər British: ˌdɪsˈfeɪvə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
از نظر افتادگی، بی‌اعتباری، رانده‌شدگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He showed nothing but disfavor toward his coworkers.
- نسبت به همکاران خود جز سوء نظر چیز دیگری بروز نداد.
- He fell into disfavor with his patron.
- او از چشم اربابش افتاد.
- His political programs were disfavored by most people.
- بیشتر مردم با برنامه‌های سیاسی او موافق نبودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disfavor

  1. noun dislike; disgrace
    Synonyms: aversion, disapprobation, disapproval, discredit, disesteem, dishonor, disinclination, displeasure, disregard, disrepute, disrespect, dissatisfaction, distaste, distrust, doghouse, indisposition, mistrust, shame, thumbs down, unpopularity
    Antonyms: approval, endorsement, favor, like

Idioms

  • fall into disfavor

    از محبوبیت افتادن، از چشم افتادن، خوار شدن

ارجاع به لغت disfavor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disfavor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disfavor

لغات نزدیک disfavor

پیشنهاد بهبود معانی