امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dissect

dɪˈsekt / / daɪ- dɪˈsekt / / daɪ-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dissected
  • شکل سوم:

    dissected
  • سوم‌شخص مفرد:

    dissects
  • وجه وصفی حال:

    dissecting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb
کالبدشکافی کردن، تشریح کردن، (مج) موشکافی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- They dissect an animal or plant in order to study its structure.
- آنان جانور یا گیاه را به‌منظور بررسی ساختار آن تشریح می‌کنند.
- Let us not dissect the motives of anyone who does a good deed.
- بیایید انگیزه‌های هرکسی را که کار خوبی می‌کند، مورد تجزیه و تحلیل قرار ندهیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dissect

  1. verb cut up; take apart
    Synonyms: anatomize, break up, cut, dichotomize, disjoin, disjoint, dislimb, dismember, dissever, divide, exscind, exsect, lay open, operate, part, prosect, quarter, section, sever, slice, sunder
    Antonyms: connect, join, mend, sew
  2. verb analyze
    Synonyms: anatomize, break down, decompose, decompound, examine, explore, inquire about, inspect, investigate, resolve, scrutinize, study

ارجاع به لغت dissect

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dissect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dissect

لغات نزدیک dissect

پیشنهاد بهبود معانی