امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dissever

dɪˈsevər dɪˈsevə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive
از هم گسستن، از هم دریدن، از هم جدا کردن، از هم بریدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- the dissevered carcass of the cow
- لاشه‌ی ازهم‌ بریده‌شده (قطعه‌قطعه‌شده)ی گاو
verb - transitive verb - intransitive
بخش کردن، (به اجزا) تقسیم کردن، ناهم‌بسته کردن
- He would not dissever knowledge from the art of living.
- او دانش را از هنر زیستن جدا نمی‌دانست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dissever

  1. verb To separate into parts with or as if with a sharp-edged instrument
    Synonyms: split, carve, cleave, cut, sever, divide, slice, slit, split-up, separate, carve-up
  2. verb To make a division into parts, sections, or branches
    Synonyms: part, break up, divide, partition, section, segment, separate

ارجاع به لغت dissever

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dissever» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dissever

لغات نزدیک dissever

پیشنهاد بهبود معانی