امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Distinction

    dɪˈstɪŋkʃn dɪˈstɪŋkʃn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      distinctions

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable B2
    تمیز، فرق، امتیاز، برتری، ترجیح، رجحان، تشخیص

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - the distinction between good and evil
    - فرق بین نیکی و بدی
    - He is not interested in distinctions between philosophical schools.
    - او علاقه‌ای به تمایزات مکاتب فلسفی ندارد.
    - a writer of distinction
    - نویسنده‌ای ممتاز
    - to serve with distinction
    - با سربلندی خدمت کردن
    - to graduate from college with distinction
    - از دانشگاه با امتیاز فارغ‌التحصیل شدن
    - to win a distinction for bravery
    - به خاطر شجاعت نشان گرفتن
    نمونه‌جمله‌های بیشتر
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد distinction

    1. noun differentiation; feature
      Synonyms:
      difference characteristic quality mark discrimination division separation contrast dissimilarity individuality peculiarity divergence judgment analysis discrepancy alterity otherness unlikeness feature estimation qualification refinement sensitivity acumen acuteness clearness diagnosis differential discernment discreteness discretion dissemblance dissimilitude divergency earmark marking nicety particularity penetration perception sharpness tact
    1. noun prominence; achievement
      Synonyms:
      fame reputation renown eminence importance preeminence excellence greatness celebrity merit worth credit name rank quality award decoration kudos note repute account consequence badge superiority accolade perfection illustriousness laurels manner style bays flair
      Antonyms:
      insignificance unimportance mediocrity lowliness

    لغات هم‌خانواده distinction

    • noun
      distinction

    ارجاع به لغت distinction

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «distinction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/distinction

    لغات نزدیک distinction

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی