امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Distributive

dɪˈstrɪbjətɪv dɪˈstrɪbjətɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(بازرگانی) (مربوط به) توزیع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- distributive trades
- (اقتصاد) بخش توزیع
adjective
(دستور، منطق) توزیعی
- distributive pronouns
- ضمایر توزیعی
adjective
(ریاضی) بخش‌پذیر، بخشی
- distribution law
- قانون پخش‌پذیری، قانون پخشی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد distributive

  1. adjective Serving to distribute or allot or disperse
    Synonyms: attenuative, diffractional, dispersive, disseminative, dissipative, distributional
    Antonyms: collective

Collocations

لغات هم‌خانواده distributive

ارجاع به لغت distributive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «distributive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/distributive

لغات نزدیک distributive

پیشنهاد بهبود معانی