امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Diverge

dɪˈvɜrːdʒ daɪˈvɜːdʒ / / də-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    diverged
  • شکل سوم:

    diverged
  • سوم‌شخص مفرد:

    diverges
  • وجه وصفی حال:

    diverging

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive adverb
انشعاب یافتن، ازهم دورشدن، اختلاف پیداکردن، واگراییدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The road to Isfahan diverges from the Kashan road just north of Ghom.
- جاده‌ی اصفهان درست در شمال قم از جاده‌ی کاشان جدا می‌شود.
- These lines run parallel and then suddenly diverge sharply.
- این خطوط موازی پیش می‌روند؛ ولی ناگهان منشعب می‌شوند.
- diverging customs
- رسوم در حال دگرگونی
- Dialects of this language have diverged so widely that their relationship is no longer apparent.
- گویش‌های این زبان آنچنان دگرگون شده‌اند که رابطه‌ی آن‌ها با هم‌دیگر آشکار نیست.
- Over the years, their opinions diverged.
- در طی سالها عقاید آن‌ها از یکدیگر فاصله پیدا کرد.
- diverging interests
- علایق واگرا
- to diverge a compass needle
- سوزن قطب نما را واگرا کردن (منحرف کردن)
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد diverge

  1. verb go in different directions
    Synonyms: bend, bifurcate, branch, branch off, depart, deviate, digress, divagate, divaricate, divide, excurse, fork, part, radiate, ramble, separate, split, spread, stray, swerve, veer, wander
    Antonyms: agree, converge, join, parallel
  2. verb be different from; be at odds
    Synonyms: argue, conflict, contrast, depart, deviate, differ, digress, disagree, disapprove, dissent, oppose, stray, swerve, turn aside, vary, wander
    Antonyms: agree, concur

ارجاع به لغت diverge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diverge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/diverge

لغات نزدیک diverge

پیشنهاد بهبود معانی