ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Diving

ˈdaɪvɪŋ ˈdaɪvɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    غواصی
    • - Diving requires proper training and equipment to explore the depths of the ocean.
    • - غواصی به آموزش و تجهیزات مناسب برای کشف اعماق اقیانوس نیاز دارد.
    • - The diving instructor taught us how to properly use our equipment and navigate underwater.
    • - مربی غواصی به ما یاد داد که چگونه از تجهیزات خود به‌درستی استفاده کنیم و در زیر آب حرکت کنیم.
  • noun uncountable B1
    ورزش شیرجه
    • - the diving competition at the Olympics
    • - مسابقات شیرجه‌ی المپیک
    • - The movements of the synchronized diving team captivated the audience.
    • - حرکات هماهنگ تیم شیرجه تماشاگران را مجذوب خود کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد diving

  1. noun An athletic competition that involves diving into water
    Synonyms: diving event
  2. noun A headlong plunge into water
    Synonyms: dive

ارجاع به لغت diving

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diving» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/diving

لغات نزدیک diving

پیشنهاد بهبود معانی