امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Divinity

    dəˈvɪnəti dəˈvɪnəti dəˈvɪnəti
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun
    خدا، الوهیت، الهیات

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - Some believe in the divinity of Christ.
    - برخی معتقد به ربانیت عیسی هستند.
    - There is a divinity that shapes our ends.
    - (شکسپیر) خداوندی وجود دارد که عاقبت ما را معین می‌کند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد divinity

    1. noun absolute being; divine nature
      Synonyms: celestial, deity, genius, god, goddess, godhead, godhood, godliness, godship, guardian spirit, higher power, holiness, lord, prime mover, sanctity, spirit
      Antonyms: devil, evil

    Collocations

    ارجاع به لغت divinity

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «divinity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/divinity

    لغات نزدیک divinity

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند