تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
رفتار کردن نسبت به یا برای
خسته کردن
فریب دادن، گول زدن
مجددا انجام دادن
چپاول کردن، غارت کردن، دستبرد زدن
بستن، سفت کردن
آماده کردن، تزئین کردن
(عامیانه) با دقت انجام دادن
به کار بردن، به کار زدن، مفید یافتن، به درد خور بودن
تنهایی انجام دادن، بینیاز بودن از
احترام کردن، احترام گذاشتن
خوب (یا سالم) بودن
موفق شدن، (کار کسی) گرفتن
بایدها و نبایدها، مقررات، چیزهای موجه و غیرموجه، موارد قانونی و غیرقانونی
1- موفق بودن، کامیاب بودن 2- (بیمار) رو به بهبود بودن
ربط داشتن، مربوط بودن، ارتباط داشتن
آیا امشب خبری هست؟ (مهمانی و غیره هست؟)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «do» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/do