امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Documentary

    ˌdɑːkjəˈment̬əri ˌdɒkjəˈmentəri
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      documentaries

    معنی‌ها و نمونه‌جمله

    adjective countable B1
    مستند، مدرک‌دار، مبنی بر مدرک یا سند

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - documentary evidence
    - (حقوق) مدارک، دلایل کتبی
    noun countable
    فیلم مستند
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد documentary

    1. noun investigative report
      Synonyms: account, broadcast, docudrama, feature, film, information, narrative

    لغات هم‌خانواده documentary

    ارجاع به لغت documentary

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «documentary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/documentary

    لغات نزدیک documentary

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند