امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Donate

ˈdoʊneɪt dəʊˈneɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    donated
  • شکل سوم:

    donated
  • سوم‌شخص مفرد:

    donates
  • وجه وصفی حال:

    donating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
بخشیدن، هدیه دادن، اهدا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- We need more people to donate blood.
- برای اهدای خون به افراد بیشتری نیاز داریم.
- He donated his books to a local library.
- او کتاب‌های خود را به کتابخانه‌ی محل اهدا کرد.
- to donate money
- پول اهدا کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد donate

  1. verb make a gift of
    Synonyms: accord, ante up, award, bequeath, bestow, chip in, confer, contribute, devote, dole out, do one’s part, feed the kitty, get in the act, get it up, give, give away, grant, hand out, lay on, pass the hat, present, provide, subscribe, sweeten the pot
    Antonyms: keep, renege

ارجاع به لغت donate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «donate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/donate

لغات نزدیک donate

پیشنهاد بهبود معانی