ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Douche

duːʃ duːʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive verb - transitive
    شست‌وشو دادن (واژن)
    • - The nurse explained the proper technique to douche effectively and safely.
    • - پرستار تکنیک مناسب شست‌وشو دادن مؤثر و ایمن را توضیح داد.
    • - She always makes sure to douche after her period to maintain her vaginal hygiene.
    • - او همیشه بعد از قاعدگی خود را شست‌وشو می‌دهد تا بهداشت واژن خود را حفظ کند.
  • noun countable
    دوش (ابزار)
    • - He fixed the broken douche in our bathroom.
    • - او دوش خراب حمام ما را تعمیر کرد.
  • noun countable
    عمل دوش گرفتن، شست‌وشو
    • - I took a douche after my morning workout.
    • - بعد از تمرین صبحگاهی دوش گرفتم.
  • noun countable
    انگلیسی آمریکایی (آدم) بی‌شعور، عوضی، پست
    • - John is such a douche, always making rude comments and disrespecting others.
    • - جان خیلی بی‌شعور است؛ همیشه اظهارنظرهای بی‌ادبانه می‌کند و به دیگران بی‌احترامی می‌کند.
    • - She may seem nice at first, but she's actually a complete douche, always talking behind people's backs.
    • - ممکن است او در ابتدا خوب به نظر برسد اما در واقع یک عوضی به‌ تمام‌ معنا است و همیشه پشت سر مردم صحبت می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد douche

  1. noun A small syringe with detachable nozzles; used for vaginal lavage and enemas
    Synonyms: douche-bag

ارجاع به لغت douche

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «douche» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/douche

لغات نزدیک douche

پیشنهاد بهبود معانی