ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)
استفاده کن

    Downcast

    ˈdaʊnkæst ˈdaʊnkɑːst
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    • noun adjective
      دل افسردگی، غمگینی، سربه‌زیری، ویرانی
      • - He was standing by the wall with downcast eyes.
      • - او با چشمان رو‌به‌پایین کنار دیوار ایستاده بود.
      • - Fired workers seemed very downcast.
      • - کارگران اخراجی خیلی اندوهگین به نظر می‌آمدند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد downcast

    1. adjective depressed, unhappy
      Synonyms: bad, blue, brooding, bummed out, cast down, chapfallen, cheerless, crestfallen, daunted, dejected, despondent, disappointed, disconsolate, discouraged, disheartened, dismayed, dispirited, distressed, doleful, down, downhearted, down in the dumps, down-in-the-mouth, dragged, droopy, dull, forlorn, gloomy, glum, heartsick, in pain, listless, low, low-spirited, miserable, moody, mopey, morose, oppressed, sad, shot down, singing the blues, sunk, troubled, weighed down, woebegone
      Antonyms: cheerful, elated, glad, happy, heartened, satisfied

    ارجاع به لغت downcast

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «downcast» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/downcast

    لغات نزدیک downcast

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری