امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Downsize

ˈdaʊnsaɪz ˈdaʊnsaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    downsized
  • شکل سوم:

    downsized
  • سوم‌شخص مفرد:

    downsizes
  • وجه وصفی حال:

    downsizing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
کسب‌وکار تعدیل نیرو کردن، کوچک شدن یا کوچک کردن اندازه‌ی سازمان از طریق اخراج افراد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The company decided to downsize its workforce in order to cut costs.
- شرکت تصمیم گرفت جهت کاهش هزینه‌ها نیروی کار خود را تعدیل کند.
- The company's decision to downsize resulted in many employees losing their jobs.
- تصمیم شرکت مبنی‌بر تعدیل نیرو کردن باعث شد کارکنان بسیاری شغل خود را از دست بدهند.
verb - intransitive verb - transitive
کوچک کردن، کاهش دادن، سایز کوچکتری کردن (خصوصاً خانه)
- We need to downsize our belongings before moving to a smaller apartment.
- باید قبل‌از نقل‌مکان به یک آپارتمان کوچک‌تر وسایل خود را کم کنیم.
- The manager decided to downsize the project to make it more manageable.
- مدیر تصمیم گرفت برای بهتر مدیریت کردن پروژه اندازه‌ی آن را کاهش دهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد downsize

  1. verb to decrease in size, especially of a workforce
    Synonyms: curtail, cut, cut back, cut down, decrease, deduct, diminish, phase down, phase out, reduce, retrench, roll back, roll down, scale back, scale down, shrink, step down, trim, trim away, tune down

ارجاع به لغت downsize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «downsize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/downsize

لغات نزدیک downsize

پیشنهاد بهبود معانی