ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Dozen

ˈdʌzn ˈdʌzn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dozens

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B1
    دوجین، دوازده عدد
    • - How much are eggs per dozen?
    • - قیمت هر دو جین تخم‌مرغ چقدر است؟
    • - a dozen eggs
    • - یک دو جین تخم‌مرغ
    • - She had dozens of suitors.
    • - او ده‌ها خواستگار داشت.
    • - I have dozens of things to do.
    • - خیلی کار دارم.
    • - Oranges were sold by the dozen.
    • - پرتقال‌ها را دوجینی می‌فروختند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dozen

  1. adjective Denoting a quantity consisting of 12 items or units
    Synonyms: twelve, baker-s-dozen, long-dozen, 12, handful, pocketful, xii
  2. noun A set of twelve
    Synonyms: twelve, 12, xii

Collocations

  • by the dozen

    دوجینی، دوازده تا دوازده تا

Idioms

  • the dozens

    (عامیانه ـ در میان سیاهان امریکا) شوخی رکیک (لفظی)

ارجاع به لغت dozen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dozen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dozen

لغات نزدیک dozen

پیشنهاد بهبود معانی