امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Drinking

ˈdrɪŋkɪŋ ˈdrɪŋkɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    drank
  • شکل سوم:

    drunk
  • سوم‌شخص مفرد:

    drinks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
شرب خمر، می‌خوارگی، شراب‌خواری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Your drinking is a problem.
- می‌خوارگی شما مشکل‌ساز است.
- The doctor told me to change my drinking habits (= not to drink so much alcohol).
- دکتر به من گفت رویه‌های نوشیدنم را تغییر دهم (= زیاد الکل ننوشم).
noun uncountable
(ورود مایعات از طریق دهان) نوشیدن، آشامیدن
- They do not use this water for drinking.
- آن‌ها از این آب برای آشامیدن استفاده نمی‌کنند.
- This water is not for drinking.
- این آب آشامیدنی نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد drinking

  1. verb Propose a toast to
    Synonyms: toasting, saluting, pledging
  2. verb Take in liquids
    Synonyms: imbibing, soaking, absorbing
  3. verb Consume alcohol
    Synonyms: boozing, soaking, lushing, fuddling, downing, tippling, dissipating, carousing, nipping, swigging, swilling, imbibing
  4. verb To swallow liquid
    Synonyms: swigging, swilling, swallowing, quaffing, supping, downing, toasting, belting, gulping, tippling, tiffing, inhaling, gargling, imbibing, spiking, snorting, saluting, punching, lapping, absorbing, housing, sucking, drafting, consuming, carousing, taking, brewing, boozing
  5. noun The act of drinking alcoholic beverages to excess
    Synonyms: drink, imbibing, boozing, drunkenness, imbibition, crapulence

Collocations

  • drinking water

    آب آشامیدنی

    آب خوردن، آب آشامیدنی

لغات هم‌خانواده drinking

ارجاع به لغت drinking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «drinking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/drinking

لغات نزدیک drinking

پیشنهاد بهبود معانی