امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ductile

ˈdʌktɪl ˈdʌktaɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more ductile
  • صفت عالی:

    most ductile

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
هادی، مجرایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a ductile metal
- فلز شکل‌پذیر
- He thought the natives were soft and ductile.
- او تصور می‌کرد که بومیان رئوف و انعطاف‌پذیرند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ductile

  1. adjective pliant, flexible
    Synonyms: adaptable, amenable, biddable, docile, extensile, malleable, manageable, moldable, plastic, pliable, responsive, submitting, supple, tractable, yielding
    Antonyms: hard, inflexible, intractable, stiff, unyielding

ارجاع به لغت ductile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ductile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ductile

لغات نزدیک ductile

پیشنهاد بهبود معانی