امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dud

dʌd dʌd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
نوعی پارچه پشمی، منفجر نشده، آدم مهمل، ترقه خراب، هرچیز خراب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The meeting was a complete dud.
- گردهمایی به‌طور کامل ناموفق بود.
- He wrote dud checks and then committed suicide.
- چک‌های بی‌محل کشید؛ بعد خودکشی کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dud

  1. noun failure
    Synonyms: bomb, bummer, bust, debacle, flop, lemon, loser, washout
    Antonyms: success

ارجاع به لغت dud

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dud» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dud

لغات نزدیک dud

پیشنهاد بهبود معانی