شکل جمع:
dutiesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
موظف، در محذور، به لحاظ اخلاقی موظف
(کشاورزی - مقدار آب لازم برای کشت هر محصول در یک ایکر acre) آبشخور، آبخور
فارغ از کار، مرخص
سر کار، مشغول به خدمت
به جای دیگری کار کردن، به جای چیز دیگری به کار خوردن
طبق وظایف محوله، حین انجام وظیفه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «duty» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/duty