امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Earth

ɜːrθ ɜːrθ ɜːθ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    earths

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
کره زمین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The Earth is the fifth largest planet of the solar system.
- زمین از نظر بزرگی پنجمین سیاره‌ی منظومه‌ی شمسی است.
- That car costs the earth.
- آن اتومبیل خیلی گران است.
- She looks like nothing on earth in those old clothes.
- در آن لباس‌های قدیمی، خیلی عجیب و غریب به نظر می‌رسد.
- Why on earth did you go?
- اصلاً چرا رفتی؟ آخه چرا رفتی؟
- What on earth are you doing here?
- عجب! اینجا چکار می‌کنی؟
- Who on earth has invited them!
- آخه کی اونارو دعوت کرده!
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun uncountable
زمین، سطح زمین
- The sailor was happy to feel the earth under his feet.
- ملوان از احساس خشکی در زیر پاهایش خوشحال شد.
- this English Earth
- (شکسپیر) این سرزمین انگلستان
noun uncountable
خاک
- good earth in a broad valley
- خاک خوب در دره‌ای پهناور
- This clayey earth is not good for agriculture.
- این خاک رسی به درد کشاورزی نمی‌خورد.
noun uncountable
سکنه زمین
noun uncountable
دنیای فانی
verb - transitive
با خاک پوشاندن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد earth

  1. noun the world
    Synonyms: apple, big blue marble, cosmos, creation, dust, globe, macrocosm, orb, planet, sphere, star, sublunary world, terra, terra firma, terrene, terrestrial sphere, universe, vale
  2. noun ground, soil
    Synonyms: alluvium, clay, clod, coast, compost, deposit, dirt, dry land, dust, fill, glebe, gravel, humus, land, loam, marl, mold, muck, mud, peat moss, sand, shore, sod, subsoil, surface, terra firma, terrain, terrane, topsoil, turf

Idioms

لغات هم‌خانواده earth

ارجاع به لغت earth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «earth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/earth

لغات نزدیک earth

پیشنهاد بهبود معانی