امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Education

ˌedʒəˈkeɪʃn ˌedjʊˈkeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    educations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
تحصیل، تحصیلات، آموزش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- elementary (or primary) education
- آموزش ابتدایی
- How much education does she have?
- تحصیلات او چقدر است؟
- adult education
- آموزش بزرگسالان
- higher education
- آموزش عالی
- University education is not free.
- آموزش دانشگاهی رایگان نیست.
noun uncountable
(مؤسسات و معلمان) آموزش‌و‌پرورش
- the Ministry of Education
- وزارت آموزش‌وپرورش
- doctorate in education
- دکتری در آموزش‌و‌پرورش
noun uncountable
فرهنگ، تربیت، فرهیختگی، کمال
- a woman of education and insight
- خانمی فرهیخته و بصیر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد education

  1. noun instruction, development of knowledge
    Synonyms: apprenticeship, background, book learning, brainwashing, breeding, catechism, civilization, coaching, cultivation, culture, direction, discipline, drilling, edification, enlightenment, erudition, finish, guidance, improvement, inculcation, indoctrination, information, learnedness, learning, literacy, nurture, pedagogy, preparation, propagandism, proselytism, reading, rearing, refinement, scholarship, schooling, science, study, teaching, training, tuition, tutelage, tutoring
    Antonyms: ignorance

لغات هم‌خانواده education

ارجاع به لغت education

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «education» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/education

لغات نزدیک education

پیشنهاد بهبود معانی