Effector
ɪˈfektər
ɪˈfektə
آخرین به‌روزرسانی:
معنی‌ها
noun
کالبدشناسی
(عضله یا یاخته یا غده و غیره که بتواند به انگیزه - به‌ویژه انگیزه‌ی عصبی - واکنش بدهد) انگیزپذیر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
noun
کالبدشناسی
(بخشی از عصب که انگیزه را به اندام انگیزپذیر می‌فرستد) انگیزرسان، مؤثر
مترادف و متضاد effector
-
noun One who brings about a result or event; one who accomplishes a purposeSynonyms: effecter
-
noun An organ (a gland or muscle) that becomes active in response to nerve impulsesAntonyms: receptor
ارجاع به لغت effector
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «effector» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/effector
لغات نزدیک effector
- - effectively
- - effectiveness
- - effector
- - effectual
- - effectually