امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Effortless

ˈefərtləs ˈefətləs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
بی‌‌تلاش، آسان، ناکوش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
adjective
بی‌زحمت، بی‌دردسر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد effortless

  1. adjective easy
    Synonyms: child’s play, cursive, duck soup, facile, flowing, fluent, light, no problem, no sweat, offhand, painless, picnic, piece of cake, royal, running, simple, smooth, snap, uncomplicated, undemanding, untroublesome
    Antonyms: complicated, demanding, difficult, effortful, hard, labored

لغات هم‌خانواده effortless

ارجاع به لغت effortless

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «effortless» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/effortless

لغات نزدیک effortless

پیشنهاد بهبود معانی