امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Elevate

ˈelɪveɪt ˈelɪveɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    elevated
  • شکل سوم:

    elevated
  • سوم‌شخص مفرد:

    elevates
  • وجه وصفی حال:

    elevating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
بلند کردن، بالابردن، ترفیع دادن، عالی کردن، نشاط دادن، افراشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Materials are elevated to the tenth floor by a hoist.
- مصالح (ساختمانی) را با بالابر به طبقه‌ی دهم می‌برند.
- The gas, being lighter than air, elevates the balloon.
- گاز چون از هوا سبک‌تر است بالون را بالا می‌برد.
- to elevate the temperature
- حرارت را زیاد کردن
- The angry men spoke with elevated voices.
- مردان خشمگین با صدای بلند حرف می‌زدند.
- Hard work and intelligence elevated him to the presidency.
- پشتکار و هوش، او را به مقام ریاست‌جمهوری ارتقا داد.
- He elevated his own relatives to high government positions.
- او اقوامش را به مقامهای بالای دولتی رساند.
- He elevated woodcutting into a complicated art.
- او چوب‌بری را به عنوان یک هنر پیچیده تعالی بخشید.
- An artist should not only entertain but also elevate his audience.
- هنرمند نه تنها باید تماشاگران را سرگرم کند؛ بلکه (باید افکار آنان را نیز) تهذیب کند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد elevate

  1. verb lift up
    Synonyms: erect, fetch up, heighten, hike up, hoist, jack up, levitate, poise, pump, put up, pyramid, raise, ramp, rear, shoot up, stilt, take up, tilt, uphold, uplift, upraise
    Antonyms: decrease, depress, drop, lessen, lower, push down
  2. verb promote; augment
    Synonyms: advance, aggrandize, appoint, boost, build up, dignify, enhance, ennoble, exalt, further, glorify, heighten, honor, increase, intensify, magnify, prefer, put up, skip, swell, upgrade
    Antonyms: condemn, demote, denounce, deprecate, disdain, lessen, lower, spurn
  3. verb raise spirits
    Synonyms: animate, boost, brighten, bring up, buoy up, cheer, elate, excite, exhilarate, glorify, hearten, inspire, lift up, perk up, refine, rouse, sublimate, uplift
    Antonyms: depress, disgrace, distress, lower, shame, trouble, upset

ارجاع به لغت elevate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «elevate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/elevate

لغات نزدیک elevate

پیشنهاد بهبود معانی