امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Emblazon

    emˈbleɪzn̩ ɪmˈbleɪzn̩
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      emblazoned

    • شکل سوم:

      emblazoned

    • سوم‌شخص مفرد:

      emblazons

    • وجه وصفی حال:

      emblazoning

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    verb - transitive
    با نشانه‌ای نجابت خانوادگی آراستن، تعریف کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - Each door was emblazoned with a different coat of arms.
    - هر یک از درها را با نشان نجابت خانوادگی مختلفی مزین کرده بودند.
    - The building was emblazoned with flags and lights.
    - ساختمان با پرچم و چراغ تزیین شده بود.
    - His subjects emblazoned his good fame to all the world.
    - رعایای او نام نیک وی را به همه‌ی جهانیان اعلام داشتند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد emblazon

    1. verb adorn
      Synonyms: add finishing touches, beautify, brighten, color, deck, decorate, do up, embellish, fix up, gussy up, jazz up, ornament, paint, spruce up

    ارجاع به لغت emblazon

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «emblazon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emblazon

    لغات نزدیک emblazon

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار