امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Embosom

emˈbʊzəm ɪmˈbʊzəm
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از imbosom به‌ جای embosom استفاده کرد.

معنی

verb - transitive
در أغوش گرفتن، بغل کردن، عزیز داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد embosom

  1. verb To put one's arms around affectionately
    Synonyms: embrace, clasp, enfold, hold, hug, press, enclose, squeeze, clinch, bosom, envelope, clip, surround

ارجاع به لغت embosom

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «embosom» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/embosom

لغات نزدیک embosom

پیشنهاد بهبود معانی