امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Emphatic

ɪmˈfætɪk ɪmˈfætɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
مؤکد، تأکید‌شده، با قوت تلفظ شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He gave an emphatic order not to let anyone in.
- او دستور مؤکد داد که کسی را راه ندهیم.
- He emphatically demanded an immediate examination of the files.
- او مصرانه خواستار بررسی فوری پرونده‌ها بود.
- an emphatic defeat
- شکست فاحش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emphatic

  1. adjective insistent, unequivocal
    Synonyms: absolute, accented, assertive, assured, categorical, certain, cogent, confident, decided, definite, definitive, determined, direct, distinct, dogmatic, dynamic, earnest, energetic, explicit, express, flat, for a face, forceful, forcible, important, impressive, marked, momentous, no mistake, pointed, positive, potent, powerful, pronounced, resounding, significant, sober, solemn, stressed, striking, strong, sure, telling, trenchant, unmistakable, vigorous
    Antonyms: equivocal, indefinite, indistinct, insignificant, reserved, understated, unpronounced

لغات هم‌خانواده emphatic

ارجاع به لغت emphatic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emphatic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emphatic

لغات نزدیک emphatic

پیشنهاد بهبود معانی