امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Encase

    ɪnˈkeɪs ɪnˈkeɪs
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      encased

    • شکل سوم:

      encased

    • سوم‌شخص مفرد:

      encases

    • وجه وصفی حال:

      encasing

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    verb - transitive
    در قفس یا جعبه گذاردن، روکش کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - The coffin was encased in gold.
    - تابوت با ورق‌های از طلا پوشیده شده بود.
    - a woman who was encased in her own self-made loneliness
    - زنی که در تنهایی خودساخته‌اش محبوس شده بود
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد encase

    1. verb Enclose in, or as if in, a case
      Synonyms: incase, case

    ارجاع به لغت encase

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «encase» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/encase

    لغات نزدیک encase

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند