معنی encyclopedic به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ɪnˌsaɪkləˈpiːdɪk ɪnˌsaɪkləˈpiːdɪk

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more encyclopedic
صفت عالی:
most encyclopedic

توضیحات

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی encyclopaedic است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

دایرةالمعارفی، دانشنامه‌ای، دارای دانش‌های گسترده و متنوع، بحرالعلوم، جامع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- encyclopedic knowledge

- دانش دایرةالمعارفی

- She was the most encyclopedic person I have ever met.

- او عالم‌ترین شخصی بود که من تاکنون ملاقات کرده‌ام.

- an encyclopaedic mind

- ذهنی دانشنامه‌ای

- an encyclopedic collection of armor

- کلکسیونی جامع از زره

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد encyclopedic

adjective comprehensive

Synonyms: all-embracing, all-encompassing, all-inclusive, broad, catholic, complete, discursive, exhaustive, extensive, general, thorough, thorough-going, universal, vast, wide-ranging, widespread

Antonyms: brief, incomplete, summary, uncomprehensive

ارجاع به لغت encyclopedic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «encyclopedic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/encyclopedic

لغات نزدیک encyclopedic

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند