امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Endowed

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
برخوردار، دارا، صاحب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد endowed

  1. verb To provide support for all times
    Synonyms: funded, founded, bequeathed
  2. adjective Having talent
    Synonyms: gifted, talented, dotal
  3. verb Give qualities or abilities to
    Synonyms: invested, provided, endued, supplied, gifted, willed, supported, girt, left, granted, furnished, funded, equipped, dowered, enriched, empowered, contributed, bestowed, bequeathed, awarded
    Antonyms: received, taken
  4. adjective Provided or supplied or equipped with (especially as by inheritance or nature)
    Antonyms: unendowed

ارجاع به لغت endowed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «endowed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/endowed

لغات نزدیک endowed

پیشنهاد بهبود معانی