معنی ensuing به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ɪnˈsuːɪŋ ɪnˈsjuːɪŋ

آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

گذشته‌ی ساده:
ensued
شکل سوم:
ensued
سوم‌شخص مفرد:
ensues

معنی

adjective

بعدی، پی‌آیند، پس‌آیند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ensuing

adjective resultant

Synonyms: after, coming, coming up, consequent, consequential, following, later, next, next off, posterior, postliminary, subsequent, subsequential

Antonyms: antecedent, preceding

ارجاع به لغت ensuing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «ensuing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ensuing

لغات نزدیک ensuing

- enstatite
- ensue
- ensuing
- ensuite
- ensure

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel