امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Entity

ˈentəti ˈentəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    entities

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
نهاد، وجود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- They want to preserve their tribal entity.
- آنان می‌خواهند موجودیت عشیره‌ای خود را حفظ کنند.
- in order to preserve Chinese territorial entity
- با هدف حفظ تمامیت ارضی کشور چین
- such entities as love and beauty
- چیزهایی مانند عشق و زیبایی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد entity

  1. noun object that exists
    Synonyms: article, being, body, creature, existence, individual, item, material, matter, organism, presence, quantity, single, singleton, something, stuff, subsistence, substance, thing
    Antonyms: abstract, concept, idea
  2. noun nature of a being
    Synonyms: actuality, essence, existence, integral, integrate, quiddity, quintessence, reality, subsistence, substance, sum, system, totality
    Antonyms: abstract

Collocations

ارجاع به لغت entity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «entity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/entity

لغات نزدیک entity

پیشنهاد بهبود معانی