معنی entomology به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌent̬əˈmɑːlədʒi ˌent̬əˈmɑːlədʒi ˌentəˈmɒlədʒi

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

حشره‌شناسی زیست‌شناسی (علم) حشره‌شناسی، تارپاشناسی، انتومولوژی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- She decided to study entomology in college.

- او تصمیم گرفت در دانشگاه حشره‌شناسی بخواند.

- Entomology reveals fascinating insights into insect behavior.

- حشره‌شناسی بینش‌های جالبی را در مورد رفتار حشرات نشان می‌دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد entomology

noun The branch of zoology that studies insects

Synonyms: bugology

ارجاع به لغت entomology

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «entomology» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/entomology

لغات نزدیک entomology

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند