امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Enucleate

American: ɪˈnjuːklɪeɪt British: ɪˈnjuːklɪeɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive adjective adverb
مغزکردن، هسته درآوردن، کندن، (مج) روشن کردن، توضیح دادن
- to enucleate an eye socket
- چشم را از کاسه در آوردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enucleate

  1. verb To make understandable
    Synonyms: explain, construe, decipher, explicate, expound, interpret, spell out

ارجاع به لغت enucleate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enucleate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enucleate

لغات نزدیک enucleate

پیشنهاد بهبود معانی