امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Envious

ˈenviəs ˈenviəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more envious
  • صفت عالی:

    most envious

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
رشک‌بر، حسود، بدچشم، غبطه‌خور، حسادت‌آمیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- When he saw my new suit, he became envious.
- از دیدن لباس نو من دچار حسادت شد.
- an envious look
- نگاه رشک‌آمیز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد envious

  1. adjective jealous, resentful
    Synonyms: appetent, aspiring, begrudging, coveting, covetous, craving, desiring, desirous, distrustful, fain, grasping, greedy, green-eyed, green with envy, grudging, hankering, invidious, jaundiced, longing for, malicious, spiteful, suspicious, umbrageous, watchful, wishful, yearning
    Antonyms: comfortable, confident, content, kind, pleased, unenvious

ارجاع به لغت envious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «envious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/envious

لغات نزدیک envious

پیشنهاد بهبود معانی